مهد کودک
به نام خدا عزیزم بهمن ماه سال گذشته ازطرف کار بابایی بچه ها رو دعوت کردند وخودت هم جزو آنها بودی اونجا کلی بازی کردی وقتی برگشتی خونه باشوق و ذوق در مورد بچه ها تعربف می کردی هی مدام اصرار داشتی که منو ببر پیش بچه ها فکر می کردی بچه ها همیشه اونجا هستند.به خاطر همین تو رو به مهد کودک بردیم وقتی با هم رفتیم مهد قبل از اینکه ثبت نامت کنیم به ما گفتی شما برید خونه من می خوام با بچه ها بازی کنم و مدیر مهد وقتی تورو دید گفت ماشالله به این پسر اول...